نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
به گزارش راه نوآنلاین، سید جواد حجازی پدر شهیدان سید جعفر و سید باقر حجازی و پدر سید علیاصغر حجازی قائم مقام دفتر رهبری جمعه گذشته درگذشت.
بنابر روایت پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، او در سال ۱۳۰۶ ش، در همدان دیده به جهان گشود و زیر سایهی قرآن و مکتب اهل بیت رشد کرد. او دوران تحصیل را در مدارس ۱۵ بهمن، سعدی، ابن سینا، شرافت و آموزشگاه سیدین گذراند. سید جواد حجازی پس از انجام خدمت وظیفه در مدرسهی علمی از مجموعه مدارس جامعهی تعلیمات اسلامی زیر نظر شیخ علی حائری مشغول تدریس شد. از سال ۱۳۵۴ در ادارهی پست استخدام و در سال ۱۳۶۱ با درخواست خود بازنشست شد و در کنار آیتالله مدنی به تأسیس نهادهای انقلابی، به خصوص بنیاد مستضعفان در همدان، پرداخت. پس از آن فعالیتهای خیریه و عامالمنفعهی خود را ادامه داد. همچنین از سال ۱۳۶۸، در ستاد اجرایی فرمان امام همدان مشغول فعالیت شد.
سید جواد حجازی اولین تجربههای سیاسی خود را از دوران کشف حجاب به یاد دارد. او در خاطرات خود که در گنجینهی تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است در این رابطه میگوید: «خودم مرحوم والدهام را به منزل خواهرش میبردم که یک مرتبه مأموران دویدند چادرش را از سرش بردارند، والدهام گریه میکرد و بالاخره از یک کوچههایی دست من را گرفت و به منزل همشیرهاش برد. این را به چشم خودم دیدم که مأمورین کوچه به کوچه میگشتند و چادر از سر خانمها برمیداشتند.»
حجازی خاطرات سیاسی خود را در دههی 30 با یادآوری فعالیتهای فدائیان اسلامی در تهران اینگونه روایت میکند: «روزی در تهران بودم. اول بازار بزرگ دیدم یک سید جوانی رفت روی چهارپایه و مردم را خطاب قرار داد که: بازار مسلمین و مکشفه [بیحجاب] در بازار باشد!؟ سؤال کردم او کیست؟ گفتند: نواب صفوی! بعد هم مدتی بازاریها کاغذی زده بودند، مخصوصاً خیابان ناصر خسرو که خودم رفت و آمد داشتم که «به اشخاص مکشفه جنس فروخته نمیشود». در آن موقع طوری بود که اثر کلامش را تا یک مدت میدیدم.»
از دیگر مواجهههای سید جواد حجازی در همدان مقابله با احزاب و دستههای سیاسی بود؛ از جمله حزب توده و پانایرانیست. او در فرازی از خاطرات خود به دیدار خود از دفتر حزب پانایرانیست در همدان اشاره میکند: «با یک روحانی به نام آقای نقوی به دفتر حزب پانایرانیست رفتیم. اولین سؤالم از آنها این بود که برنامهی شما چیست؟ گفتند ما سعی میکنیم که اول مغرب به مسجد برویم و دیگر اینکه از اجناس داخلی مصرف کنیم. عرض کردم: الان از مغرب سه ربع میگذرد، شما هنوز در دفترتان هستید و این که میگویید از اجناس داخلی استفاده کنیم کفشتان هم خارجی است تا چه برسد به لباستان.»
با اوجگیری مبارزات ضد رژیم پهلوی، سید جواد حجازی فعالیت اجتماعی و انقلابی خود را در کنار سایر مردم معترض انجام میداد. وی توانست با روحانیون برجسته از جمله آیتالله مدنی ارتباط برقرار کند. آیت الله مدنی در تابستان ۱۳۴۲، به علت بیماری و بنا به توصیهی پزشکان معالج، ناچار به ترک نجف شد تا به جایی خوش آب و هوا برود. او برای این منظور، روستای دره مراد بیک همدان را برگزید و در مدرسهی آخوند اقامت کرد. و از همین محل فعالیت خود را آغاز کرد و باب آشنایی سید جواد حجازی و دیگر مبارزان با شهید مدنی باز شد. بااینکه آیتالله مدنی، به شدت از جانب ساواک رصد میشد اما به یاری بزرگان و بازاریان همدان توانست خدمات اجتماعی فراوانی به مردم ارائه دهد.
سید جواد حجازی در سال ۱۳۴۸، همراه با یکی از بازاریان همدان به عراق رفت و به واسطهی آیتالله مدنی با امام خمینی دیدار کرد و قریب به یک ماه در نمازهای امام حضور مییافت و همراه با ایشان به زیارت حضرت علی (علیهالاسلام) مشرف میشد. او بار دیگر در سال ۱۳۵۷، با حضور در عراق از دیدار و همراهی با امام بهره برد.
فعالیتهای اجتماعی سید جواد حجازی نیز گامبهگام با هدایتهای آیتالله مدنی پیش میرفت. با این شرح، وی با کمک دیگر افراد در یکی از بانکها به نام شهید مدنی حسابی باز کردند و حدود هفتاد هزار تومان جمع کردند تا دبیرستان دینی تاسیس کنند. همچنین مابقی پول را در بین خانوادههای آبرومند با ضمانت اشخاص مورد اطمینان به عنوان وام تقسیم کردند. با این تدبیر و سیاست، بسیاری از افراد وامگیرنده توانستند به کسبوکار مشغول شوند.
فعالیتهای خیرخواهانهی شهید مدنی با همراهی مرحوم سیدجواد حجازی و دیگر بزرگانی چون تقی سراج، محمدابراهیم درفشی و … باعث شد تا با آیتالله مدنی نقش محوری و ارزشمند در بیداری مردم همدان ایفاء کنند و علاوه بر آگاهی مردم از نظر سیاسی، فعالیتهای عمرانی، رفاهی، بهداشتی و فرهنگی عدیدهای انجام دهند و یادگارهایی از این بزرگان مانند: صندوق قرضالحسنهی مهدیه، بانک مهدیهی امروزی همدان، درمانگاه مهدیه، ساختمان مسجد و … باقی بماند.