خواهرزاده صادق هدایت: امام موسی صدر گفت بی‌بندوباری زنان نتیجه‌ی محدودیت‌های قدیم است

گفتیم که با خیلی از بی‌بندوباری‌ها موافق نیستیم... ببینید این چه‌قدر آدم منطقی بود که گفت:... «این نتیجه‌ی محدودیت‌های قدیم است که به زن‌ها دادند که وقتی که حالا آزادی پیدا کردند یک عده‌ای هم پیدا می‌شوند که زیاده‌روی می‌کنند.»

به گزارش راه نوآنلاین،مهرانگیز دولتشاهی، خواهرزاده‌ی صادق هدایت، از فعالان حقوق زن در دوران پهلوی و نیز از موسسان جمعیت زنان «راه نو» جمعیتی که در تنظیم و تصویب قانون حمایت از خانواده نقش اساسی را داشتند. این جمعیت در متقاعد کردن روحانیون برای تصویب این قانون نقش بسزایی داشتند. مهرانگیز دولتشاهی در گفت‌وگوی خود با تاریخ شفاهی هاروارد به ملاقات چند تن از زنان این جمعیت با برخی روحانیون از جمله امام موسی صدر اشاره می‌کند و او را روحانی بسیار منطقی توصیف می‌کند. مرکز اسناد انقلاب اسلامی به‌تازگی بخشی از فایل صوتی گفت‌وگوی مهرانگیز دولتشاهی درباره‌ی این ملاقات را منتشر کرده، که البته کامل نیست. بخش کامل آن را به نقل از تاریخ شفاهی هاروارد در پی می‌خوانید:

«یکی ملاقاتی بود که با آقای موسی‌ صدر که بعدها امام‌موسی صدر شد دست داد. آن‌موقع که در جمعیت «راه نو» ما فعالیت می‌کردیم برای حقوق زن و این‌ها همه جانب کار را نگاه می‌کردیم. از جمله می‌خواستیم واقعاً دست‌رسی پیدا کنیم که با روحانیون تماس داشته باشیم و به آن‌ها بگوییم که ما مخالف دین نیستیم چون واقعا این‌جور منعکس می‌شد می‌گفتند این جمعیت‌های زنان می‌خواهند بی‌بندوباری به بار بیاورند و این‌ها. چنان‌چه حتی شنیده بودیم پایین شهر یک ‌خانمی است که ر اجع به اسلام و این‌ها درس می‌دهد و زنان دورش جمع می‌شوند و این‌ها و به جمعیت ما بد گفته، ما چند نفر بلند شدیم رفتیم آن خانم را هم دیدیم که برایش بگوییم که جمعیت ما چه کار می‌کند و کارهایش از چه نوع است و این‌ها. یکی هم این‌که خوب در رده‌ی بالاتر به این‌ها بفهمانیم که ما یک چیزهای منطقی می‌خواهیم که قابل تطبیق با مذهب باشد. یکی از مدیرکل‌های وزارت آموزش و پرورش بود، آقای جزایری به نظرم، نمی‌دانم در چه فرصتی بود که ما صحبت شد با او گفتیم که ما دل‌مان می‌خواهد که با روحانیون تماسی داشته باشیم گفت، «من ترتیبی می‌دهم که شما با کسانی به خصوص نماینده‌ای از قم بیاید.» ترتیب این کار داده شد و جمعیت «راه نو» هم آن‌موقع توی منزل من جلساتش بود، اصلا همیشه این‌طور بود، قرار گذاشتیم که بیاییم منتها نرفتیم توی اتاق جمعیت آمدیم توی اتاق پذیرایی من. دو نفر آمده بودند. یکی‌اش یک آقایی بود اگر اشتباه نکنم اسمش غفاری بود او معلم قرآن شرعیات مدارس بود، او در واقع کارمند خود وزارت آموزش بود منتها خوب با قم هم ارتباط داشت. یکی‌اش آقای موسی‌صدر بود. آن‌موقع هم خوب نسبتاً جوان بود. و به نسبت این‌که جوان بود من دیدم چه‌قدر اطلاعات عمومی دارد وقتی که صحبت می‌شود. آخه آخوندها غالباً فقط یک اطلاعات منحصری دارند ولی این واقعاً اطلاعات عمومی داشت گمان می‌کنم زبان می‌دانست و این‌ها. و یک جلسه‌ی خیلی جالبی داشتیم. چند نفر از خانم‌های جمعیت بودند و ما راجع به مسائل مختلف با این آقا صحبت کردیم و گفتند که این آقا نماینده‌ی ثقه‌الاسلامی است که ‌آمده، آن‌موقع بله ثقه‌الاسلامی یکی از کسانی بود که تقریباً معاون بروجردی بود و بروجردی در آن‌موقع زنده بود. خیلی صحبت و بحث کردیم. یکی از چیزهایی که همین آقا گفت، ما گفتیم که ما با خیلی از بی‌بندوباری‌ها موافق نیستیم حتی با آن جور چیزها که به ضرر زن تمام می‌شود مخالفیم. فرض کن آن چیزهایی که خیلی‌ها خیال می‌کنند شب‌زنده‌داری و نمی‌دانم آن‌جور مجالس و خیلی بی‌بندوباری‌ها به نظر ما این‌ها به ضرر زن است. ببینید این چه‌قدر آدم منطقی بود که گفت: «خوب این هم رآکسیون آن محدودیت‌های قدیم است.» آن‌وقت مثال زد گفت، «این چراغ را اگر بگیرید از این ور بکشید وقتی ولش بکنید می‌رود تا آن‌طرف.» گفت، «این نتیجه‌ی محدودیت‌های قدیم است که به زن‌ها دادند که وقتی که حالا آزادی پیدا کردند یک عده‌ای هم پیدا می‌شوند که زیاده‌روی می‌کنند.» به‌هرحال خیلی با همدیگر به توافق رسیدیم نسبتاً و قرار شد که برود قم و منعکس بکند که خواسته‌های ما چیست و ما خودمان هم با خیلی از بی‌رویگی‌ها مبارزه می‌کنیم، با مطبوعاتی که این‌قدر زن را کوچک می‌کنند و با اعلان‌های زشت و زننده در واقع به زن‌ها توهین می‌کنند ما مخالف هستیم و از جمله وعده‌هایی که آقای موسی‌صدر به ما داد و تا مدتی هم ادامه پیدا کرد فرستادن مجله «مکتب اسلام» بود. چون مجله را خودش اداره می‌کرد من هم تک‌وتوکی این مجله را دیده بودم. بعد مرتب برای ما می‌فرستاد. تا یک مدتی این مجله می‌آمد و بعد دیدم نیامد. من هم دیگر چیزی راجع به آقای صدر نشنیدم تا این‌که بعد از سال‌ها شنیدیم که سر از لبنان درآورد و معلوم شد که بعد فعالیت‌هایش به چه صورتی درآمده. به‌هرحال فکر کردم که این هم نسبتاً جالب است که این را هم گفته باشم.»