نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
به گزارش راه نو آنلاین، آیین یادمان نخستین سالگرد درگذشت استاد اکبر گلپایگانی ملقب به مرد حنجره طلایی موسیقی ایرانی شامگاه شنبه- ۱۲ آبان ماه- با حضور حسن گلپایگانی خواننده و برادر اکبر گلپایگانی و جمعی دیگر از هنرمندان و چهرههای موسیقی با مشارکت موسسه هزار صدا و اجرای آرش نصیری در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
میرعلیرضا میرعلینقی نویسنده، پژوهشگر و منتقد موسیقی با گرامیداشت یاد استاد گلپا گفت: ارزش شخصیت موسیقایی و شخصیت انسانی این هنرمند باید بیشتر شناخته شود و مردمان امروز و آینده، قدر و منزلت این استاد خلاق و نابغه مسلم آواز و مردی که مانند خاک وسیع بود را بیشتر بدانند.
او افزود: زندهیاد گلپا از سال ۱۳۳۸ و آغاز رسمی فعالیت موسیقیایی خود بر قلبها سلطنت داشت، از سال ۱۳۶۷ امکان و فرصت هم صحبتی با استاد گلپایگانی را پیدا کردم و درسهای بسیاری از او آموختم، استاد گلپا نکتههای بسیاری درباره تاریخ معاصر موسیقی و شخصیتهای این حوزه مطرح کرد که تاکنون هیچ منبع دیگری به دقت، عدالت و انصاف او ندیدم، استاد گلپا در این زمینه منحصر به فرد بود.
سیدعباس سجادی مدیر امور موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران نیز در این آیین با خواندن بیتی از مجذوب همدانی با این مضمون «یا با خدا چو ابلیس دانسته سرکشی کن/ یا همچو او مگو من تا همچو او نگردی» اظهارداشت: راز ماندگاری اکبر گلپایگانی این بود که پیرو نبود. موسیقی را آموخت، پا بر دوش بزرگان گذاشت اما نگاهش به افقهای دور بود، او میتوانست مقلد باشد اما مولد بود. استاد گلپایگانی کسی بود که توانست با آواز، انقلاب موسیقایی ایجاد کند.
همچنین در این آیین، کتاب «گنجینه گلپا» نوشته مسیح سامخانیان در قالب تحلیل و بررسی موسیقایی آثار مرحوم اکبر گلپایگانی معرفی شد. علیرضا میرعلی نقی و حجت عبدی ویراستاران و مریم قدیم طراح جلد این اثر هستند.
حسن گلپایگانی برادر زنده یاد اکبر گلپایگانی در این آیین با خواندن بیتی از اقبال لاهوری با این مضمون «زندگی در صدف خویش گهر ساختن است/در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است» اظهارداشت: باید کاری انجام دهیم و قدر هنرمندان و پیشکسوتانی که در قید حیات هستند را بدانیم.
او درباره کتاب «گنجینه گلپا» تالیف مسیح سامخانیان گفت: این کتاب، یک دایره المعارف است و هر چیزی که شما از موسیقی سنتی بخواهید، در این کتاب وجود دارد، پس بیایید در این روزگار آشفته قدر هنرمندان را بدانیم، من بعد از برادرم پشتم خالی شد و شعری را برای وی سرودم؛ «در اینجا خفته گنجی شایگانی، که گویی در صدا، داوود ثانی/ که گلپا نام او در وادی عشق، که اکبر شهره بر گلپایگانی/ نمیزاید دگر مادر چو گلپا، نباشد جز بهشت او را مکانی/ چه گویم از صدای دلکش او، که از زیر و بمش حیران بمانی/دگر کو ای حسن همچون برادر، اجل یاری کن و مرگم رسانی».